هجويات و لجن پراگني بند!
الف .سفيدسنگ الف .سفيدسنگ

 

 

البرت انشتين دانشمند بزرگ و نامدار آلماني تيوری ها و نظرياتي را که هدف اساسي اش بهروزی و بهزيستي انسان بود طرح و پيشکش نمود اما خداوندان حرص و آز برخلاف  خواهش و هدف او از نظريات و تيوری های وی منجمله تيوری نسبيت سوءاستفاده نموده و از آن برای ساختن سلاح های قوی کشتارجمعي يعني بمب اتمي سود بردند.که اينک امروز موجوديت انبارهای بزرگ همين سلاح ها جهان ما و بشريت را هرلحظه به نابودی تهديد مي نمايد.در قرن بيست و بويژه قرن 21 ما شاهد اختراع و تقديم وسايل پيشرفته جهت تأمين روابط انسانها با يکديگر هستيم که تلويزيون،کمپيوتر و انترنت متکامل ترين و پيشرفته ترين شکل آنست ولي دريغ و درد که بازهم برخلاف نيت و خواست مخترعين ،اين وسايل پيشرفته رسانه يي گروهي همانند تيوری نسبيت انشتين به جای اينکه وسيله تفاهم ،دوستي و نزديکي انسانها باشد ،به وسيله ای برای نفاق،ايجاد بدبيني،دشمني و کينه مبدل گرديده است که بعضي ها با استفاده از اصول حاکم سيستم سرمايه داری يعني سودجويي توانسته اند در اين راستا با دست باز عمل نمايند.در دنيايي که جهان به کام سرمايه و سرمايه داريست برای بدست آوردن سود بيشتر، کانال های تلويزيوني را اشخاص به کرايه مي گيرند و با فروش دوباره آن نه تنها جيب مالکان را بلکه جيب خود را نيز پُر مي کنند اين معامله گری و داد و ستد در کشور غني و پيشرفتهء سرمايه داری يعني ايالات متحده امريکا به يک امر عادی و روزمره مبدل گرديده است و مستأجرين اين کانال ها مي توانند هرآنچه دلشان مي خواهد نشر نمايند.

وطنداران و هم زبانان ما نيز از اين خوان نعمت(!) بي بهره نمانده و با براه انداختن تلويزيون های گويا شخصي به تبليغات و نشرات مي پردازند.يکي از همين کانال های تلويزيوني آريانا نام دارد که از ايالت کالفرونيای امريکا نشر مي شود.

گردانندهء اصلي اين تلويزيون ابتدأ با براه انداختن انتقادهای غيرموجه از دولت کنوني گويا خود را سلطنت طلب جا زده و مي خواست که در پوستين شاه سابق جا گيرد،ولي اين تيرش نسبت نفوذ رو به کاهش محمدظاهر به خاک خورد و اينک بعد از مرگ ظاهرشاه قيافهء اپوزيسيون گرفته ولي متاسفانه برای گفتن چيزی در چانته ندارد .ولي يکي از اجاره گيران تلويزيون آريانا که حتا هدف،مرام و مقصدش معلوم نيست ،آقايي است که نام خود را حسن اميری نهاده و در هجو و بدگويي و لجن پراگني دست همه را در پشت بسته است .کساني که نشرات اين تلويزيون را تعقيب مي کنند با اين چهره و هجويات بي معني اش و همچنين واکنش های مردم که تا سرحد دشنام و يادآوری گذشته های سياه و بعضاً شرم آور حسن اميری صورت مي گيرد آشنايي دارند.اين شخص در طفلي و جواني حسن سيغاني ناميده مي شد .شايد نسبت بدنام شدن به آن نام ،نام جديدی به خود اختيار نموده است .حسن اميری از جملهء عناصريست که انگشتانشان خون آلود ولي مژگان شان اشکبار است .باری حسن اميری جسارت کاذبانه ای نموده اظهار داشت که ما ناجيان وطن و مردم افغانستان هستيم.اگر منظورش از ما،گروهک معلوم الحال ماورای چپ و ماجراجوی معروف باشد،همه با ماهيت و عملکردهای آن گروهک آشنايي دارند و دريغ مي دانم که سياهکاری های مشهود آن را روشن سازم.ولي اگر منظورش از ما ،خاندان و منسوبين مربوط شان باشد ،اينک به شکل مستدل و مستند حقايقي چندی پيشکش مي کنم .

نخست سالها پيش که ما و آقای اميری مصروف تحصيلات دانشگاهي بوديم و قرار معلوم نامبرده آنرا نيز به پايان نرسانده و مصروف زراندوزی شد.خودش قصه مي کرد که پدرش برای اينکه سناتور شود قول خدمت گزاری صادقانه به دربار و در حضورسردار عبدالولي داماد و پسرکاکای شاه داده بود و اين حقيقتي است که همواره در محافل و گفتگوهای جوانان و دانشگاهيان اسباب آبرو ريزی و شرمساری نامبرده را فراهم مي نمود،زيرا در آن وقت هر کسي که با سردارولي قراری مي بست گويا خلاف منافع مردم عمل نموده است . و اما ...!

اخيراً اثری زيرنام "کله منارها در افغانستان" تاليف محمدعيسي غرجستاني توسط  يک دوست فرهيخته ام بدستم رسيد که يک بخش آن به حوادث به اصطلاح مسلمان سازی مردم نورستان وقف شده است .مؤلف در صفحهء240 اثر خويش چنين مي نگارد:(( اميرعبدالرحمن دست به تهاجم همه جانبه از جانب لغمان و پنجشير زده و بعدها از جانب بدخشان نيز به حمله پرداخت...ساکنين علاقه های کانقوز،کاعدور،سنديگل مجبور مي شوند تا راه را بروی قوای مهاجم بازکنند.سران آنها استدعا مي نمودند که راه را باز مي کنيم ولي عساکر نبايد داخل منطقه شده و مزاحم مردم شوند.ولي خواست مردم نورستان سودی نبخشيد و در اين گير و دار محمدعلي خان سيغاني وکيل به امر امير 1030 تن از مردم خوست و فرنگ همراه با ايلجاری های کوهدامن و پنجشير و کوهستان را جمع نموده و حمله نمود.عبدالمجيد حاکم پنجشير در عقب جبهه بود که وکيل محمدعلي سيغاني با وجود تسليم شدن مردم دست آز به جان ضعفای آنجا دراز نموده ،چهل و دو تن کنيز همراه با 127 نفر اسير به چاريکار اعزام نمود که بعداً همه به کابل بدربار فرستاده شدند.از آن به بعد تا روز چهاردهم شعبان 2309 تن اسير تنها از طرف قوای تحت رياست محمدعلي سيغاني به کابل فرستاده شد.)) مؤلف به دوام مي نويسد :

(( بدين ترتيب ملت شيربچهء نورستان با جمعيت محدود خويش شکست يافته ... و قوای اجيرامير باعث جنايات زيادی در نورستان گرديد.از جمله محمدعلي خان سيغاني به جهت چاپلوسي به امير مي خواهد شکست يافته های خود را که همرای اسرای اولياقل و محمدصديق يکجا بود به دربار بفرستد ولي آنها قبول نمي کنند.اين شخص فرومايه و ددمنش افراد نا آگاه جبهه پنجشير را تحريک مي کند که در شب قلعه را که اسرا در آن محبوسند به آتش کشند و آنها هم چنين کردند.جاه طلبي و مردم دشمني محمدعلي سيغاني سبب گرديد که اکثر اسرا زنده زنده در کام شعله های آتش کباب گردند و عده ای قليلي که پا به فرار مي نهند بوسيله افراد وحشي محمدعلي سيغاني وحشيانه به قتل مي رسند.که در اين جنايت چندين قلعه همراه با ساکنين اش در کام حريق فرو رفته . با اين شيوه نورستان شکست خورد و جبراً تبعيت نمود .))

در اين اثر شرح فراواني از خونريزی ها و مظالم نظام سلطنت فيودالي نيمه مستعمرهء اميرعبدالرحمان وجود دارد که کله منارها از همه مردمان آزادهء افغانستان منجمله هزاره ها و نورستاني ها در جملهء اين جنايات است.ولي مرام اصلي از درج مطالب اثر فوق همانا برملا ساختن ماهيت نوکرمنشانه و افغان دشمني وکيل محمدعلي سيغاني است. همين وکيل محمدعلي ،پدرکلان آقای حسن سيغاني ديروز و حسن اميری امروز است.که ادعای نامبرده مبني برناجي بودن مردم را بخوبي روشن مي سازد(؟!) . آری حسن اميری ،پدر و پدرکلانش همه و همه لفظاً و عملاً ناجيان؟! مردم بوده اند.پدرش اطلاع وطنپرستان را به سردار ولي مي داد که او بعداً آنها را به سزای اعمال شان مي رسانيد،پدرکلانش انسانهای بيگناه را که تسليم شده بودند زنده زنده به آتش مي سوزانيد و برای خوش خدمتي به امير عياش و بدکاره دختران مه صورت آنها را به دربار فرستاده و نام ابدی به خود کمايي کرد و اکنون خودش با زبان هرزه و تبليغات لجام گسيخته هر آن کساني را که وطن و مردم را خدمت گزار هستند به باد ناسزا و هجو مي گيرد. و هيچ شخص،سازمان،گروه و حزب سياسي نيست که آماج تبليغات غلط و زهرآگين اين شخص واقع نشود.لذا آقای سيغاني ديروز و اميری امروز بايد ديگر لجن پراگني های خود را که هيچ خريدار هم ندارد قطع نمايد ،ورنه اسناد و شواهد ديگری که در دست است او را از اين اعمالش نادم تر خواهد ساخت.به گفته بچه های رند کابل هجويات و لجن پراگني بند!    

 


December 10th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
بیانات، پیامها و گزارشها